برای مشاهده نتایج کلید Enter و برای خروج کلید Esc را بفشارید.

کار در یک سازمان و بعد شروع یک استارتاپ یا برعکس؟

من کارم رو ابتدا در اکوسیستم استارتاپی شروع کردم و بعد از چند سال كار در استارتاپ های مختلف تصمیم گرفتم وارد كار سازمانی بشم و این فضا رو هم تجربه کنم،بعد از اين مدت كه تجربه کار در هر دو محيط رو دارم،به نظرم بد نبود که به بررسی معایب و مزایاشون بپردازم که به افرادی که می خوان تازه به این فضا ورود کنن،کمک کنه :

با مزایا شروع می کنم،به نظرم كار در يك سازمان ويژگی ها و مزایای زير رو داره:

١.معمولا افراد استارتاپي جوون و پرانرژي با تجربه كم هستن و خیلیاشون بعد از شرکت در یک رویداد استارتاپی تصمیم گرفتن استارتاپ خودشون رو بزنن و به نوعی بدون دانش صرفا با یک ایده کار رو شروع می کنن،مهمترین چیزی که در اونها دیده میشه (همونطور که خودمون هم اینجوری بودیم) اینه که ساختار و چارچوبی ندارن،سازمان می تونه ساختار و نظم خوبي به فرد بده.

٢.نكته بعد بحث تخصص هستش،معمولا در استارتاپها يادگيري همراه با جلو بردن استارتاپ اتفاق ميوفته و تا فرد با آزمون و خطا بخواد يادبگيره خيلي موقعها منجر به شكست ميشه هر چند که با توجه به آمار ۹۰ درصدی شکست استارتاپ ها (که یکی از دلایلش به نظرم همینه) این موضوع طبیعیه ولي وقتی فرد قبل شروع یک استارتاپ در یک سازمان کار می کنه فرد در کنار اینکه آموزش میبینه،علاوه بر اون می تونه به صورت عملی خیلی چیزها رو که در یه استارتاپ مثل محدودیتهای مالی و … نمی تونه انجام بده رو تست کنه،و تجربیات ارزشمندی رو بدست بیاره که بعدا خیلی بدردش خواهد خورد.

٣.بحث بعدي هم ارتباطاتي كه در كار سازماني ايجاد ميشه،اکوسیستم استارتاپی ما به خصوص در بحث آموزش و داشتن افراد با تجربه هنوز خیلی ضعف داره و منتورهایی هم که هستن خیلیاشون بیشتر شواف ان و تجربه قابل اتکایی برای عرضه ندارن،اما در سازمان ها افراد با تجربه خوب زياد ديده ميشه که اينقد درگير كارند كه اين دوستان رو در فضاي استارتاپي معمولا نمی تونی پيدا نمی كني و كلا اين فضا رو زياد جدي نميگيرن،با کار در یک سازمان امکان همکاری با این جنس افراد فراهم میشه که از تجربیاتشون خیلی چیزا میشه یادگرفت و لينك های ارزشمندی هستند كه در آینده بسيار كمك كننده خواهند بود.

٤. كار تيمي رو هم به علت ساختاری که وجود داره به صورت درست و حرفه ای ياد خواهيد گرفت و به نوعی می فهميد اين قهر كردن و خاله بازيا رو در استارتاپ ها رو بهش كار تيمي نميگن،یکی از مشکلات جدی تیم های استارتاپی ما مشکل کار تیمی هستش که به نوعی کار در یک سازمان پویا و تعاملی که با همکارها ایجاد میشه خیلی می تونه بهش کمک کنه.

پ.ن : البته این خیلی بستگی داره به سازمانی که برای کار انتخاب می کنید که باید بهش توجه بشه.

علاوه برمزایایی که گفتم کاردریک سازمان معایبی هم داره:

  1. خيلي از سازمان هاي ما روال لختی دارن و عملا يه فردی كه ازون فضا با كلی انرژی مياد رو دلسرد مي كنه و خلاقیتش رو محدود می كنه و بستگی به انعطاف پذیری فرد داره که چقد بتونه این موضوع رو هندل کنه.
  2. آزادی عمل در تصمیم گیری نسبت به استارتاپ ها کمتره
  3. درصورت کار در یک سازمان بزرگ فشار کاری بیشتر هم نسبت به یک استارتاپ تحمل خواهید کرد.

در پایان با توجه به نکاتی که گفتم به نظرم اگر قبل از راه اندازی استارتاپ،تجربیات کار سازمانی داشته باشید اصولی تر و حرفه ای تر می تونید کار رو شروع کنید و خیلی از اشتباهات رو مرتکب نشید و ریسک شکست رو به مقدار زیادی پایین بیارید،همونطوری که می بینیم معمولا افرادی كه با تجربه چندساله از فضاي سازماني،استارتاپ راه ميندازن به نسبت موفق تر عمل مي كنن.

 

-مطالب پیشنهادی بیشتر در این زمینه :

۱)چگونه در یک استارتاپ سهام رو بین خودمون تقسیم کنیم؟

۲)چگونه برای شروع استارتاپمون تیم جمع کنیم؟

۳)کوفاندر رفیقِ جان یا بلای جون؟

فربد قطبی

MBA خونده،دیجیتال مارکتینگ می دونه و در مسیر یادگیری جلو می ره.