درباره من
خیلی خلاصه بخوام شروع کنم، من کارشناسی برق گرایش الکترونیک خوندم وکارشناسی ارشدم رو در رشته MBA گرایش اقتصاد مدیریت گرفتم.در دوره کارشناسی به صورت پروژه ای کار می کردم ولی ورود جدی ام به فضای کار از زمانی که وارد دوره ارشد شدم یعنی سال ۹۳ اتفاق افتاد و از همین سال با هم می ریم جلو و اتفاقات و تجربیاتی که در مسیر کاری برام اتفاق افتاد با جزییات براتون میگم که بیشتر با من آشنا بشین.
۱/استارتاپ ویکند دانشگاه امیرکبیر:
قسمتی از تجربیات کاری من مربوط به استارتاپ هایی هست که کار کردم، ورود و آشنایی من به فضای استارتاپی با شرکت در استارتاپ ویکند دانشگاه امیرکبیر اتفاق افتاد.برای من که همیشه به فضای کارآفرینی علاقه داشتم این رویداد خیلی هیجان انگیز و جذاب بود،در این رویداد ما مقامی کسب نکردیم ولی باعث شد ایده اولین استارتاپم به ذهنم برسه.
۲/استارتاپ بوتیکا :
بوتیکا اولین ایده استارتاپی که در سال ۹۳ روی اون کار می کردم.بوتیکا پلتفرمی برای معرفی بوتیک های لباس مشتریان بود که افراد علاوه بر اینکه نزدیک ترین بوتیک های اطرافشون رو می تونستن ببینن،میتونستن به پارامترهای دیگه ای مثل قیمت، کیفیت و حتی نحوه برخورد فروشنده بهشون امتیاز بدن که در سال ۹۳ ایده جذابی به حساب میومد و کسی به طور جدی در اون زمان به این فضا ورود نکرده بود.یه تیم ۵ نفره شامل برنامه نویس و مارکتینگ بودیم و حدود ۶ ماه روی این ایده کار و MVP رو آماده کردیم ولی در نهایت به علت کم تجربگی و مشکلات تیمی این استارتاپ شکست خورد.
معرفی بوتیکا که اون موقع برای آواتک ضبط کرده بودیم.
۳/استارتاپ ویکند دانشگاه شریف :
در اواخر سال ۹۳ در استارتاپ ویکند دانشگاه شریف شرکت کردم، در اونجا ایده ای که مدتی ذهنم رو درگیر کرده و مربوط به کمک به افراد مبتلا به سرطان بود رو بیان کردم که جزو۱۰ ایده برتر انتخاب و تیمی ۹ نفره از افرادی که علاقمند به این ایده بودن تشکیل شد.
۴/استارتاپ CancelCancer :
با اون تیم ۹ نفره به طور جدی کار رو از فروردین ۹۴ شروع کردیم.با بررسی هایی که در اون زمان انجام دادیم متوجه شدیم در فرآیند درمان افراد مبتلا به سرطان در کنار دارو مهمترین موضوع بحث روحیه و انگیزه این افراده و به دلیل اینکه خانواده ها و افراد درگیر مسائلی مثل هزینه ها و چیزای دیگه ان، این قسمت کلا فراموش شده و بهش توجهی نمیشه و نهایت اتفاقی هم که میوفته اینه که هر چندماه یکبار یکی از خیریه ها جشنی برای این افراد برگزار می کنه که اون هم معمولا در تهران اتفاق میوفته.
ایده CancelCancer این بود که از طریق فضای آنلاین این کمبود رو حل کنه، از طریق ضبط پادکست های انگیزشی،صحبت با افرادی که بهبود پیدا کرده بودن و در نهایت آماده کردن یک شبکه اجتماعی ویژه این افراد و خانواده هاشون تا بتونن با هم ارتباط برقرار کنن و از سینرژی ایجاد شده محیط مثبت و پویایی رو فراهم کنیم.در همون زمان سامسونگ هم برنامه ای برای سرمایه گذاری روی کارآفرینی اجتماعی در ایران داشت. جلسه ای باهاشون هماهنگ کردیم و ایده مون رو ارایه دادیم،سامسونگ از طرح مون خوشش اومد و حاضر شد روی استارتاپ ما سرمایه گذاری کنه. طبق قراردادی که شرکت سامسونگ با دانشگاه امیرکبیر داشت در مرکز رشد و نوآوری دانشگاه مستقر و کارمون رو شروع کردیم.
هر چی جلوتر می رفتیم با چالش های بیشتری روبرو می شدیم و بعد از ۶ ماه از اون تیم ۹ نفره فقط ۴ نفر که واقعا علاقمند به این ایده بودیم باقی موندیم. تیم اصلی مشخص شده بود، قسط اول سرمایه رو از سامسونگ گرفته بودیم و همه چی تقریبا داشت خوب پیش میرفت که فضای اکوسیستم استارتاپی به خاطر یه سری مسائل امنیتی شد. در همون زمان باید قسط دوم رو دریافت می کردیم که به دلیل یه سری مسائل فردی که نماینده سامسونگ با ما بود دستگیر شد و ما نتونستیم قسمت دوم پول رو بگیریم و عملا وارد بحران شدیم. از یه طرف باید قسط دوم برنامه نویس ها رو می دادیم و از سمت دیگه سامسونگ جواب مشخصی بهمون نمی داد، این در حالی بود که تونسته بودیم بعد از ۶ ماه تلاش اعتماد بیمارستان امام خمینی رو برای ارتباط با بیماران جلب کنیم. چندماهی در همین بلاتکلیفی رفتیم جلو تا تونستیم با سامسونگ جلسه ای بذاریم، وکیل شون در جلسه بهمون گفت با توجه به یکی از بندهای قرارداد این موضوع جزو اتفاقات غیرمترقبه است و قرار فسخ میشه. تلاش زیادی برای جذب دوباره سرمایه از جاهای دیگه انجام دادیم اما با توجه به اینکه اسم اون فرد روی تیم ما بود هیچکس حاضر به سرمایه گذاری نبود، از سمت دیگه برنامه نویس ها به دلیل دریافت نکردن قسط دوم کار رو رها کردن و چیزی تحویل نداد،روحیه تیم هم به دلیل این اتفاقات و طولانی شدن این فرآیند به شدت پایین اومده بود و عملا یکسال و نیم زحمت و تلاش شبانه روزی بی نتیجه موند و به ناچار مجبور به تعطیلی CancelCancer شدیم.
در همون زمان دانشگاه شریف مسابقاتی با نام استارتاپ تریگر برگزار می کرد که ما در اون شرکت کردیم.ازونجا که همیشه کمک کردن به مردم یکی از دغدغه هام بوده اونجا ایده ای برای کمک به افراد ناشنوا رو بیان کردم.ایده اپلیکیشنی بود که امکانات فراوانی برای تسهیل ارتباطات ناشنوایان بود،به طور مثال یکی از ویژگی های اپ این بود که فرد می تونست دوربین گوشی رو جلو دهن فرد صحبت کننده بگیره و چیزایی که اون میگه رو به صورت زیرنویس روی صفحه ببینه.در اون مسابقات تونستیم در بین ۳۰ تیم مقام دوم رو کسب کنیم و در اونجا استارتاپ سمعپ (Samapp) متولد شد.
۶/استارتاپ سمعپ :
بعد ازینکه تونستیم مقام دوم رو کسب کنیم پیشنهاداتی از چند سرمایه گذار دریافت و کار رو با یه تیم ۴ نفره شروع کردیم. مدتی کار رو جلو بردیم و در کنارش مذاکره برای جذب سرمایه رو شروع کردیم. اون ها برای شروع سرمایه گذاری نیاز به یه محصول اولیه داشتن و ما کار رو برای ساخت mvp شروع کردیم.برای اجرای مهمترین مشکلی که داشتیم هزینه برنامه نویس بود، با توجه به پیچیدگی زیادی که این پروژه برای اجرا داشت در سال ۹۵ با هزینه های اون برآورد تخمین هزینه ای که انجام شد حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ میلیون تومان برای اجرای فاز اول به سرمایه نیاز داشتیم که متاسفانه نتونستیم سرمایه اولیه رو جور کنیم،کسی هم حاضر نبود به این مقدار به یه تیم جوان اعتماد کنه و به این ترتیب بعد از مدتی کار روی سمعپ این استارتاپ هم بدلیل تامین نشدن مالی با شکست مواجه شد.
همیشه یادگیری و چالش های جدید برام جذاب بوده و شرکت در مسابقات مختلف فضای خوبی برای این موضوع رو برام فراهم کرده،در جشنواره ایده ها و فرصت ها که قوه قضاییه با موضوع اعتیاد و مشکلات اجتماعی در دانشگاه امیرکبیر برگزار کرد شرکت و با توجه به موضوع، ایده ی watchme رو اونجا ارایه دادیم.ایده مون هم این بود که به کمک اینترنت اشیا (iot) دستبندی طراحی کنیم برای مراقبت از معتادان بعد از ترک مواد برای جلوگیری از مصرف دوباره بود،با توجه به اینکه آمار برگشت به اعتیاد بالا بود به نظرمون این ایده می تونست خیلی به افراد کمک کنه. ایده هم به این صورت بود که یه دست بند به مچ دست و یه پابند به پشت پا وصل میشد، معمولا فرد که به تازگی ترک کرده هر موقع که دوباره تمایل به مصرف مواد پیدا می کنه دو علامت مشخص داره: یکی تولید اندورفین در خون هستش، یکی هم اسپاسم عضلانی،که دستبند برای اندازه گیری اندورفین و پابند برای اندازه گیری اسپاسم عضلانی بود و هر موقع این دوتا به وضع هشدار می رسید اپ فعال میشد و چند تا کار می کرد،ابتدا به خانواده و نزدیکترین افراد این موضوع رو با ارسال پیام خبر می داد،بعد ازون صفحه گوشی به فرد معتاد عکسی از خانواده،همسر و فرزندان نشون می داد و همزمان صدای عزیزانش رو هم پخش می کرد تا فرد رو از مصرف دوباره منصرف کنه.در زمانی که داشتیم ایده و طرح رو کامل کردیم و تونستیم در این جشنواره با ایده watchme مقام سوم رو کسب کنیم و جایزه ۲ میلیون تومانی رو ببریم.
۸/استارتاپ ویکند دانشگاه امام خمینی(ره) :
با توجه به تجربه و ارتباطاتی که پیدا کرده بودیم پیشنهاد برگزاری اولین استارتاپ ویکند دانشگاه امام خمینی (دانشگاه فوق لیسانسم) رو به مرکز کارآفرینی دادیم و تونستیم با گرفتاری های و مشکلات زیاد بعد از چندین ماه تلاش با یه کیفیت مناسب همراه با تیمی خوب این رویداد رو برگزار کنیم که خداروشکر تاثیرات خیلی خوبی در فضای دانشگاه داشت و بعد ها منجر به شروع چندتا استارتاپ شد.
۹/استارتاپ ایواژ:
بعد از مدتی به پیشنهاد یکی از دوستانم استارتاپ ایواژ رو شروع کردیم،ایده مون هم این بود که با توجه به شلوغی ها و درگیری هایی افراد و وقت کم برای مطالعه و سرچ یه اپ بزنیم که افراد در اون موضوعاتی که علاقمند به مطالعه هستن رو همراه با یه سری اطلاعات دیگه مثل کلمات کلیدی، منابع داخلی،منابع خارجی و …. به ما بدن و ساعت و روزی که دوس دارن مطلب رو تحویل بگیرن رو به ما اعلام کنن و در همون ساعت مطالب براشون ارسال می شد.تحقیقات بازار رو به صورت جدی براش شروع کردیم،mvp رو آماده و شروع به تست گرفتن از گروه های مختلف و جمع آوری و طبقه بندی نظرات کردیم و تا سه تا ورژن اصلاح با توجه به نظرات کاربران رو زدیم و رفتیم جلو تا متوجه شدیم آنچنان که فکر می کردیم ایده جذاب نیست و مشتری چندانی نداره و اینجوری داستان ایواژ هم تموم شد.
از بهمن ۹۴ که اولین کنفرانس اینترنت اشیا(IOT) برگزار شد و در اون شرکت کردم، به نظرم یکی از حوزه های فوق العاده جالب بود که جای کار زیادی داشت و نوع جدیدی از استارتاپ ها بر پایه اون در حال شکل گیری بودند و من هم شروع کردم به مطالعه در این حوزه و یادگیری و ایده پردازی در این فضای جذاب و نو.
تا اینکه اولین دوره مسابقات IOT CUP در سطح کشور در دانشگاه علم و صنعت برگزار شد،ما هم ثبت نام اولیه رو انجام دادیم و سرانجام به عنوان یکی از ۳۰ تیم مسابقات نهایی انتخاب شدیم. سه روز مسابقه نهایی در خود دانشگاه علم و صنعت برگزار می شد و با توجه به اینکه از کل ایران بودند رقابت خیلی سختی رو داشتیم.روال مسابقه هم به این صورت بود که باید در همون زمان کم یه محصول اولیه از ایده ای که داشتیم برای روز ارایه به داوران آماده می کردیم. ایده ما هم تهیه وسیله ای برای مقدار مصرف آب ساکنان خانگی و آپارتمان ها بود، چون با بررسی که کرده بودیم در تهران به هر ساختمان فقط یه کنتور آب میدادن که مشاء بین همه است و هزینه آب همیشه یکی از چالش های ساختمون هاست.ما تونسته بودیم با یه وسیله ساده و هزینه کم این مشکل رو حل کنیم به طوری که مصرف هر واحد با جزئیات به صورت Real time به اپ فرستاده می شد و در اختیار مدیر ساختمون و ساکنان قرار می گرفت.
روز مسابقه فرا رسید و با بررسی اولیه داوران جزو ۱۵ تیم پایانی برای روز ارایه انتخاب بشیم. خدارو شکر تونستیم ارایه خوبی بدیم و مقام سوم رو کسب کنیم و جایزه ۵ میلیونی مسابقات رو برنده بشیم.
۱۱/استارتاپ TECHRO :
این سری هم بعد از مسابقات پیشنهادهای خوبی از شرکت های مختلف مثل های وب داشتیم و استارتاپ techro متولد شد.تصمیم گرفتیم جدی روی این ایده کار کنیم،همزمان با سرمایه گذاران مختلف شروع به مذاکره کردیم و ازون ور هم روی ساخت محصول قابل ارائه هم کار کردیم.با یکی از سرمایه گذاران تا پای قرارداد هم رفتیم ولی بدلیل بدقولی های سرمایه گذار قرارداد به سرانجام نرسید.با توجه به اینکه ساخت محصول برای تولید انبوه هزینه های زیادی داشت بعد از ۶ ماه کار به نتیجه ای نرسید و پرونده تک رو اینجا به پایان رسید.
بعد از شکست techro تصمیم گرفتم با تجربیاتی که این مدت از کار استارتاپی بدست آوردم وارد کار سازمانی بشم و این شروع مسیر جدیدی در زمینه کاری من بود.
۱۲/شرکت سرمایه گذاری علم و ثروت پارس :
کار سازمانیم رو به عنوان کارشناس دیجیتال مارکتینگ در شرکت علم و ثروت پارس شروع کردم.این شرکت یه سری اپلیکیشن داشتن که بیشترشون در حوزه بازی بودن و نیاز داشتن که رو بازاریابی محصولات شون کار کنن و من برای همین موضوع بهشون اضافه شدم. در ابتدا سایت رو کلا ری دیزاین کردیم و شروع کردیم رو کار کردن روی سئو اون،شبکه های اجتماعی شون مثل تلگرام،اینستاگرام،لینکدین رو راه اندازی و برنامه محتوایی براشون آماده کردیم و بعد اون رو مارکتینگ اپ ها و گذاشتن کمپین ها مختلف وقت گذاشتیم، با ادنتورک های مختلفی هم کار می کردیم مثل صباسل، تپسل، ای نتورک، فست کلیک،صباویژن و …. و تونستیم در این مدتی که در اونجا مشغول به کار بودم در حدود ۷۰۰۰۰ هزار نصب برای اپ هامون از فضای دیجیتال بیاریم.
در کنار این ها برای اینکه آموزش همیشه برام جزو الویت ها بوده با صحبت با مدیریت تونستم یه سری کارگاه های آموزشی برای همکارها برگزار کنم که جزو لذت بخش ترین زمان های کاری من بوده است.
در نهایت بعد حدود ۱ سال کار کردن در این شرکت به علت تغییرات مدیریتی و چالش ها و بهم ریختگی هایی که در سازمان به وجود اومد از علم و ثروت جدا و به شرکت نرم افزاری ویرا ملحق شدم.
۱۳/ شرکت نرم افزاری ویرا :
در ویرا با توجه به تجربه ای که در این مدت کسب کرده بودم به عنوان مدیر دیجیتال مارکتینگ مشغول به کار شدم. ویرا شرکت نرم افزاری بود که اپلیکیشن ها معروف و زیادی داشت مثل مسیریاب ویرا، مترجم ویرا، توریست اپ و … و کلیه تبلیغات شون هم به صورت تلویزیونی در شبکه های مختلف و گاها تلفنی بود و قصد داشتن که به فضای دیجیتال ورود کنن و من اضافه شدم که دپارتمان دیجیتال مارکتینگ رو در اونجا از صفر تا صد راه اندازی کنیم.معمولا ساختن هر چیزی از ابتدا کار سختیه ولی ازونجایی که چالش برای من همیشه جذابه این کار رو قبول کردم.استخدام ها و مصاحبه کاری رو شروع کردیم و تونستیم در یک بازه ۵ ماه تیم مورد نظرم رو تشکیل بدم.درباره تجربیات چگونگی ساختن تیم دیجیتال مارکتینگ قبلا اینجا نوشتم که می تونین مطالعه کنین.
اینجا هم سایت محصول اصلی مون توریست اپ رو کوبوندیم و از اول با طراحی جدید بالا اوردیم، برنامه محتوایی رو با تیم محتوا آماده و به صورت جدی روی محتوای اون کار و از ابزارهایی مثل GOOGL ANALYTICS و Google webmaster tools هم برای پیشبرد اهدافمون استفاده کردیم..سوشال ها هم به صورت کامل بالا و بعد از برنامه ریزی برای هر کدوم با توجه به ماهیت های متفاوتشون تولید محتوا رو شروع کردیم. کمپین های مختلفی رو هم شروع کردیم که اینجا می تونین توضیحات کمپین نوروزی مون رو بخونین.در کنارش کار با ادنتورک های مختلف رو ادامه دادیم و علاوه بر شرکت های گذشته ،جاهایی مثل یکتانت و رایکا اد هم هم اضافه شدند. در کنار اینا در ازونجایی که در دیجیتال مارکتینک بحث دیتا و از مهمترین تحلیل اون برامون مهمه از ابزارهایی مثل Adjust و Tapstream برای این موضوع استفاده می کردیم که کامل کلیه اطلاعات مثل تعداد نصب از کانال های مختلف ؛ تعداد خرید بسته های؛ تعداد خروج از اپ و …. رو بهمون می داد و طبق اون ما برنامه ریزی ها برای کمپین ها در فضای سوشال و ادوردز رو انجام می دادیم.
همه چی اینجا داشت خوب پیش می رفت و تقریبا همه چی رو غلطک افتاده بود که بحث سربازی من پیش اومد و من به اجبار مجبور به ترک شرکت و عازم خدمت سربازی شدم.
۱۴/ خدمت سربازی :
از خدمت سربازی و سختی هایی که کشیدم نمی خوام زیاد صحبت کنم، اینجا البته قبلا درباره دوره آموزشیم در ارتش نوشتم که اگه دوست داشتین میتونین مطالعه کنین.
سربازی هم با همه سختی ها و چالش هایی که داشت تموم شد و من دوباره به کار برگشتم.
۱۵/استارتاپ تگموند :
بعد از وقفه ای که به خاطر سربازی در مسیر شغلی مون به وجود اومد، در تگ موند به عنوان مدیردیجیتال مارکتینگ شروع به کار کردم. در مرحله اول در تگ موند این چیزایی که به نظرم اولویت داشت رو در چند فاز شروع به بررسی و مستند سازی کردم :
-نقشه سفر مشتری در حالت های مختلف آماده شد.
-تا اون موقع پرسونایی تعریف نکرده بودن که پرسوناها مختلف با توجه به جنس بیزینس تهیه شد.
-با مدل RFM مشتریان طبقه بندی و مرتب شدند
– صفحه TESTIMONIAL با تماس با مشتریان وفادار آماده شد.
– مشکلات طراحی رابط کاربری و تجربه کاربری سایت و اپلیکیشن تگ موند بررسی و از مشکلاتی که وجود داشت لیستی تهیه و به واحد فنی داده شد که خیلی هاش رو تونستیم درست کنیم.
طراحی و اجرای کمپین های مختلف هم با توجه به اینکه تگ موند فروشگاه آنلاین لباس و پوشاک بود جز برنامه های ثابت ماهانه مون بود که قسمتی از تجربیات اجرای کمپین ها در مناسبت های مختلف رو می تونین از مقالات زیر بخونین:
تگ موند تجربیات خیلی خوبی برای من داشت که در نهایت برای کسب تجربیات جدید و جذاب تر از تگ موند جدا و به شرکت دیجیتال همراه اول رفتم.
۱۶/شرکت دیجیتال همراه اول:
در شرکت دیجیتال همراه اول به عنوان سرپرست دیجیتال مارکتینگ مشغول به کار شدم. با همه فراز و نشیب های و تجربیات ارزشمندی که کسب کردم از همراه اول جدا و به دیجی کالا رفتم.
۱۷/ دیجی کالا :
در حال حاضر به عنوان سرپرست مدیریت پروژه در دیجی کالا مشغول به کارم.
(این صفحه هر چند وقت به روزرسانی خواهد شد.)