برنامه نویس خوب، برنامه نویس بد
در حوزه کاری ما یکی از گروه هایی که همیشه باهاشون سر و کار داریم برنامه نویس ها هستند که قسمت فنی بیزینس دست اوناست، من معمولا میگم که برنامه نویس ها قلب تیم و مارکتینگ همانند مغز تیمه و هر کدوم نباشن قطعا تیم موفق نخواهد شد.
با برنامه نویس های مختلفی در دو حالت کار استارتاپی و کار سازمانی تجربه همکاری داشتم در ادامه سعی می کنم بررسی ای از این دو فضا در ایران و نحوه کار دوستان برنامه نویس داشته باشم.
در استارتاپ ها :
یکی از اجزای جدایی ناپذیر استارتاپ ها برنامه نویس ها هستند و اونهایی که در این فضا حضور دارند اکثرا دانشجویان و جوان های علاقمندی هستند که معمولا به سه گروه تقسیم میشن :
گروه اول : کسانی هستند که فقط کد میزنن ، زیاد آدمهای اجتماعی نیستند و با اینکه برنامه نویس های خوبی هستند ولی به دلیل همون اجتماعی نبودن معمولا تیمی ندارند و فقط اپ تولید می کنند و به دلیل اینکه از مارکتینگ چیز زیادی نمی دونن و از طرف دیگه حوصله و روحیه تعامل با افراد دیگه رو هم ندارن اپ ها در گوشه ای در اپ استورها خاک می خوره.
گروه دوم : کسانی هستند که مقداری اجتماعی تر هستند و در تیم های استارتاپی مشغول به کار میشن ولی به علت اینکه کار تیمی نمی دونن، کمتر می تونن تعامل خوبی داشته باشند و در مجموع ارزش زیادی برای تیم قائل نیستن،تعهدی ندارن ،معمولا با کوچکترین اختلافی قهر می کنن و می رن.
گروه سوم : که تعدادشون هم خیلی کمه برنامه نویس هایی هستند که کار تیمی رو می دونن، قدرت ارتباط خوبی دارند، متعهد هستند و معمولا تیم های موفق استارتاپی یکی ازین برنامه نویس در هسته ی اصلی خودشون دارند.
مهمترین مشکلات در این فضا که معمولا استارتاپ ها با برنامه نویس ها دارند، فضای فکری اونهاست، معمولا خودشون رو در حد خدا می دونن، ادعای زیادی دارند و طرز فکرشون اینه که فقط اونا کار می کنند و بقیه تیم بیکارن که دقیقا همین آفت کار تیمی هستش ،بدون اینکه توجه کنن که موفقیت یک استارتاپ رو مجموعه ای از عوامل ،در کنار هم هستن که رقم میزنه و کار هر فرد دارای ارزش هست که البته دلایلش رو همونطور که در اینجا اشاره کردم نوپا بودن اکوسیستم استارتاپی ،پایین بودن رنج سنی برنامه نویس ها و کم تجربگی اونهاست.
در سازمان :
چیزی که در سازمان ها دیده میشه یه ذره اوضاع بهتره ، برنامه نویس ها از تجربیات بیشتری برخوردارن ، و با توجه به قرارداد و حقوق ثابتی که دریافت می کنن،حرفه ای تر عمل می کنن.
البته در سازمان ها با معضل دیگه ای درگیرن و اون عدم ساختار سازمانی برنامه نویس ها هستن، معمولا زیاد به زمان ورود و خروج توجهی ندارن و این چیزا زیاد براشون اهمیت نداره که البته یه سری از سازمان ها با دادن ساعت های شناور سعی در حل این موضوع داشتن ولی مهمترین مشکلی که اینجا هم هنوز دیده میشه روحیه حساسشون و عدم تعهد هستش که کمتر در برنامه نویس ها دیده میشه و به راحتی یهو بدون هیچ دلیلی به سرکار بر نمی گردن بدون اینکه دغدغه ای درباره این موضوع داشته باشند.
با اینکه به نظرم برنامه نویس ها تبدیل شدن به پاشنه آشیل استارتاپ ها و سازمان ها ولی برنامه نویس های خوب ، متعد و حرفه ای هم در این فضا داریم که البته تعدادشون به نسبت کمتره که با توجه به اینکه تجربه کار با این گروه رو هم داشتم کار باهاشون به شدت لذت بخشه و امیدوارم روز به روز به تعداد این دوستان افزوده بشه.
دیدگاه ها
2 دیدگاه
ممنونم بابت اشتراک تجربه تون. با تجربه مختصری که منم در حوزه استارتاپ و برنامه نویسی دارم عرض کنم در خصوص سختی کار باید یک دید کلی داشت، شما برنامه نویسی که ۳۰ سال کار برنامه نویسی محض داشته تا حالا دیدید؟ از نظر سلامتی بدنی، اعصاب و وضعیت زندگی تقریبا هیچی براش نمیمونه. ولی بیزینس کارا تازه اون موقع از دوران شیرین بازنشستگی دارن لذت میبرن. به نظرم کاری که از صبح تا شب باید بشینی و چشم به مانیتور بدوزی و فقط به فکر حل مسئله باشی یکی از سخت ترین کارهای دنیاست و اگر کسی عاشقش نباشه حتی یک هفته هم نمیتونه تحملش کنه.
…. والبته با این سختی هایی که عرض کردم مطمئنا اگر شرایط کاری کمی مطابق خواست این قشر نباشه ترجیح میدن برن جایی که وضعیت بهتر باشه. کلا هر قشری که در بازار کار رضایت شغلی کافی نداشته باشند تبدیل به نیروهای سیال میشن و تا نتونین نظرشونو جلب کنید مجبورین بیزینس تون رو با قلب های اجاره ای مدیریت کنین.
ممنون محمد جان بابت نظرت، به نکات کاملا درستی اشاره کردی، برنامه نویسی واقعا یکی از سخت ترین کارهاست و در این موضوع کاملا باهات موافقم، مشکلاتی هم هست بیشتر فکر می کنم به خاطر کم تجربگی و سن کم دوستان باشه که مطمیئنم هر چی جلو بریم بهتر خواهد شد.
ارسال دیدگاه